هویت فرهنگی: دو زبانگی، تطابق با محیط جدید و زندگی مهاجران
سراغ هر سایت یا راهنمای مهاجرتی که بروید به شما گفته می شود که تطبیق با فرهنگ کشوری که اکنون ساکن آن هستید اهمیت زیادی دارد. اما یک مهاجر چگونه می تواند در عین حفظ هویت فرهنگی خود این کار را انجام دهد؟
اجتماع، من که هستم؟
شدت گرفتن روابط اجتماعی در سطح جهانی در رابطه با قومیت، ملیت، زبان، دین و جنسیت به تنوع اجتماعی منجر شده است. این جمله یکی از بزرگ ترین چالش های پیش روی مهاجران در کشور غریب را نمایان کرده است: جستجو برای هویت فرهنگی خود.
تطابق با محیط جدید، حفظ هویت فرهنگی خود:
مهاجرت به کشوری دیگر و شروع یک زندگی جدید مزایا و مضرات خود را دارد. برای ایجاد تعادل باید: زبان جدید فراگرفت، با سبک زندگی خانوادگی تطبیق یافت، دوستان جدید پیدا کرد، و هویت فرهنگی خود را نیز رشد داد. با این حال باید از خود پرسید در طی این مسیر چه گام هایی برداشته ایم؟
زبان، راه ارتباطی ما:
به طرز شگفت آوری 54 درصد از اروپاییان می توانند به دو یا چند زبان به طور مسلط صحبت کنند. این رقم در آمریکا تنها 9 درصد است. اگر چه زبان تنها راه ما برای انتقال مفهوم است. انگیزه یک مهاجر برای یادگیری زبان دوم در سطح مسلط چیست؟ بهترین راه برای یادگیری زبان دوم غرق شدن در جامعه است تا این مسئله به طور خود به خود صورت گیرد. بسیاری از مهاجران پس از ساکن شدن در کشور خارجی شروع به یافتن دوستان خارجی می کنند. به حدی که تعداد آنها از دوستان هم وطن نیز بیشتر می شود. بدین ترتیب زبان را سریع تر فرامی گیرند و احساس تعلق به جامعه می کنند. از سوی دیگر قابلیت های آنان در زبان مادری افت پیدا می کند. به حدی که گاهی باید بپرسند فلان چیز چه می شود. پس از مدتی فرد متوجه می شود که دوزبانگی به دوفرهنگی شدن او منجر شده است. هویتی دو فرهنگی که تنها مشخصه خود او است.
زندگی با هویت دو فرهنگی و ایجاد هویت سوم:
تعریف خود به عنوان فردی دو فرهنگی برای اطرافیان گیج کننده است. افراد سادگی را دوست دارند و شما با این اصطلاحات آنها را سردرگم می کنید. پس از مدتی متوجه پدیده ای جالب در هنگام تغییر فرهنگی می شوید: شما تعدادی قابلیت در زندگی دارید که برای فرهنگ دوم مناسب است و تعدادی قابلیت دیگر دارید که در فرهنگ اول پذیرفته است. در اینجا است که صحبت از تئوری فرهنگ سوم پیش می آید. افرادی که هویت دو فرهنگی موفقی دارند، یک هویت سوم درونی در خود شکل می دهند که از قابلیت های هر دو فرهنگ تشکیل شده است.
سازگار شدن در عین حفظ هویت فرهنگی قبلی
فرد با زندگی در خارج از کشور، دائما در حال دریافت ورودی هایی است که وی را وادار به پرسش، رشد، و تعریف هویت فرهنگی خود می کند. قبل از مهاجرت به این مسئله فکر کنید و از تعریف مجدد خود نترسید. تعریف مجدد خود بخشی از زندگی فرد است. گاهی درک هویت فرهنگی و تعریف جدید از خود سال ها طول می کشد . با این حا باید بدانید که هویت فرهنگی دائما در حال تغییر است و تحت تاثیر محیط قرار می گیرد.
مایل به ثبت دیدگاه هستید؟